پنج شنبه 89/5/14

تقدیم WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN………………… وقتی خیس از باران به خانه رسیدم برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوج خواهی شد اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت باران احمق
اول به اونائی که مادرشون رو از دست دادن (که یادی ازش شده باشه)
دوم به اونائی که مادر دارن (که قدر مادرشونو بدونن)
BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”
DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
“STUPID RAIN”
THAT’S MOM!!!
| [ کلمات کلیدی ] :